مطابق سومين برداشت از معناي استمرار انقلاب، كه غير قابل قبول ميباشد، رهبران و زمامداران هر انقلابي، پس از آنكه نظام سابق را سرنگون ساختند و خود بر اريكهٔ قدرت تكيه زدند، اهتمامشان همه مصروف حفظ وضع موجود ميشود، روحيهٔ انقلابيشان به روحيهٔ محافظهكاري جاي ميسپرد و عزمشان بر ايجاد دگرگونيهاي اساسي، كلي و فراگير سستي ميپذيرد. اهداف و مقاصد انقلاب، آهستهآهسته فراموش ميشود و انقلابيون ديروز و حاكمانِ امروز، كساني را كه هنوز شور و گرماي انقلاب را در دل و جان دارند، به تندروي، خيالپردازي، آرمانگراييِ غير واقعبينانه و عدم توجه به مسايل و مشكلات موجود و محدوديتهايي كه نهاد حكومت و سياست در ميدان تغيير اجتماعي دارد، متهم ميكنند و بهاين ترتيب، پا جاي پاي نظام سابق ميگذارند و حتي مرتكب همان ستمها و بيدادگريهايي ميشوند كه از مظالم و مطاعن همان نظام محسوب ميشود. خلاصه آنكه، انقلاب با تبديل به نظام انقلابي به تدريج از جنبش و پويايي ميافتد و حتي ضد انقلاب ميشود. از اينرو، به يك انقلاب جديد حاجت ميافتد و اين انقلاب جديد، دير يا زود، پديد ميآيد، حاكمان كنوني را از سرير قدرت به زير ميكشد و نظام انقلابي جديدي بر سر كار ميآورد. اما بايد دانست كه پشتوانهٔ اين نظريه، اصل ديالكتيك است كه ارزش و اعتباري ندارد و با برهان قابل پاسخگويي است که در درسهاي نخستين اين کتاب، به برخي از آنها اشارتي رفت. بنابراين، نميتوان نتيجه گرفت که پس از گذشت مدتي از عمر هر انقلاب ميبايست انقلاب ديگري رخ دهد؛ بلکه مديران جامعه ميتوانند به اصول انقلاب، وفادار باشند و دستاوردهاي آنرا حفظ کرده بر رشد و تعالي آن بيفزايند.
4. راهكارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي
جهت حفظ و بقاي انقلاب اسلامي راهکارهايي وجود دارد که بايد مورد توجه حاميان انقلاب قرار گيرد و غفلتي در اين زمينه صورت نگيرد. برخي از اين راهکارها عبارتند از: