صفحه ٥٧

وَلَوَْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيز؛(27) و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمى كرد، صومعه ها و كليساها و كنيسه ها و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مى شود، سخت ويران مى شد و به‌يقين خدا به كسى كه [دين] او را يارى مى كند يارى مى دهد، همانا كه خدا سخت نيرومند شكست ناپذير است.

1. مقدمه
در دروس گذشته، پس از بيان تعريف واژهٔ «انقلاب» و تفاوت آن با ساير حركات‌هاي اجتماعي، نظريه‌هاي مهم انقلاب، مورد اشاره قرار گرفت. اين نظريات كه درصدد بيان علل موجده، فرآيند و روند انقلاب بوده‌اند، هر يك، توجه خود را به زاويهٔ خاصي معطوف ساخته‌اند و مدعي كشف حقيقت انقلاب و علل و پيامدهاي آن گرديده‌اند. ولي اين تئوري‌ها با نقدهاي جدّي‌اي مواجه گرديده‌اند و اعتبار خود را از دست داده‌اند. به‌ويژه آن‌كه در اين نظريات به ابعاد ديني حركت‌هاي اجتماعي كمتر توجه شده است؛ از اين‌رو ضرورت دارد تا براي تبيين واقعيت ماهيت انقلاب، و به‌ويژه انقلاب اسلامي، نظريهٔ صحیح را از منظر ديني مطمح نظر قرار داده، علل ایجاد اين پديده را در جوامع مختلف، مورد