اعتصابكنندگان، اگرچه بهطور موقت، شكست مي خورند و خاموش مي شوند و يا اعتصاب، عمق، وسعت و اوج بيشتري مي گيرد و موجبات تزلزل و سقوط و زوال نظام حاكم را فراهم مي آورد.
ب ـ كودتا يا انقلاب كاخي
كودتا،(7) كه در اصل واژهاي فرانسوي است، در معنای عام خود، يعني شورش گروهي از دستگاه حاكمه بر ضدّ گروه ديگر و تلاششان براي بركنار كردن آنان از صحنه قدرت. اگر كودتا به ابتكار گروهي از مقامات دولتي يا صرفاً توسط آنان صورت گيرد، «كودتا» به معناي واقعي، نام مي گيرد، و اگر به ابتكار گروهي از مقامات ارتشي و نظامي يا صرفاً به وسيله آنان انجام پذيرد، «كودتاي نظامي» ناميده مي شود. بنابراین، فرق كودتا با انقلاب اين است كه كودتا از بالا و به دست افرادي از نظام حاكم انجام مي گيرد، در حاليكه انقلاب، طغيان عموم مردم و قشرهاي پايين بر ضدّ نظام حاكم است.
كودتا، چون نتيجه نزاع بر سر قدرت است و به انگيزه از ميان برداشتن حريفان و رقباست، بهطور طبيعي نمي تواند به خير و صلاح عموم افراد جامعه منجر شود، اگرچه كودتاگران براي اينكه از تأييد و حمايت مردم برخوردار شوند، دست به يك سلسله فعّاليّت هاي بهظاهر اصلاح گرانه و خيرخواهانه مي زنند. البته مي توان فرض كرد كه در اوضاع و احوالي كه مهيّاي يك تحوّل بنيادي و انقلابي است، گروهي از مقامات دولتي يا ارتشي، نظام حاكم را ناگهان ساقط كنند و سپس قدرت و حكومت را به دست مردم بسپارند و خود نيز كناره گيري كنند؛ ولي اين فرضي است كه لااقل اكنون به وقوع نپيوسته است.