صفحه ٣٧

مطالعه و تجزيه و تحليل انقلاب‌ها سنت سحرآميز و پرافتخاري است که فلاسفه، تاريخ‌دانان، دانشمندان علوم اجتماعي و مفسران اجتماعي براي قرن‌ها با لذت از آن تغذيه [علمي] نموده‌اند. حکايت توده‌هاي در حال قيام همواره براي به هيجان آوردن يا به هراس افکندن کساني که کارشان بررسي وقايع بزرگ اجتماعي و بيان علت وقوع اين‌گونه رخدادهاست، کافي بوده است. معهذا، شگفت آن‌که پس از ارسطو، که براي نخستين‌بار «سرچشمه‌ها و منابع واقعي انقلاب» را براي ما تشريح کرد، نظريه‌پردازان بعدي سؤالات بي‌شماري را دربارهٔ ماهيت اين‌گونه وقايع مطرح ساخته‌اند که خود توانايي پاسخ‌گويي به همهٔ آن‌ها را نداشته‌اند. مهم‌تر آن‌که نظريه‌پردازاني که پديدهٔ انقلاب را مورد ملاحظه قرار داده‌اند بر سر ماهيت آن دچار اختلاف نظر مي‌باشند و به علاوه هنوز به نتايج عموماً پذيرفته شده‌اي دربارهٔ علت وقوع انقلاب‌ها دست نيافته‌اند.(15)

1. مقدمه
در درس گذشته، از واژهٔ انقلاب سخن به ميان آمد و تفاوت آن با حركات اجتماعي ديگر مطرح گرديد. در آن بحث مشخص شد كه انقلاب حركتي بنيادين از سوي عموم مردم براي تغيير يك نظام سياسي، حقوقي يا اقتصادي به نظامي ديگر است.