4. اشغال ايران توسط متفقين و پيامدهاي آن
دولت ايران از آغاز جنگ جهاني دوم، اعلام بيطرفي کرد، اما متفقين که به دنبال بهانهاي براي اشغال ايران بودند، در 4 و 28 تير 1320 از دولت ايران خواستند که چهار پنجم آلمانيهاي مقيم ايران را اخراج کند، ليکن دولت ايران، با اعلام سياست بيطرفي، اين خواسته را رد کرد. بار ديگر آنان پيشنهاد دادند تا با پرداخت هزينه، تسليحات جنگي خود را از ايران عبور دهند، ليکن اين درخواست نيز از سوي ايران رد شد. همين امر سبب شد تا در روز 3 شهريور 1320، سفيران انگليس و شوروي اعلام کنند که چون دولت ايران در مقابل درخواست متفقين سياستهاي مبهمي در پيش گرفته است، نيروهاي شوروي و انگليس وارد خاک ايران شدهاند. قواي انگليس و شوروي از مناطق مختلفي وارد ايران شدند و بدون آنکه با مقاومت جدي ارتش ايران مواجه شوند، قسمتهاي زيادي از خاک ايران را به تصرف خود درآوردند. سرانجام در 5 شهريور 1320 فرمان ترک مقاومت به کليهٔ واحدهاي نظامي ابلاغ گرديد و نيروهاي انگليس و شوروي به هم پيوستند.(95)
نکتهٔ جالب توجه آنکه، در اين واقعه، اولين كساني كه ميدان را خالي كردند، سربازان رضاخان و آخرين كساني كه در صحنه باقي ماندند، روحانيوني بودند كه سرسختترين دشمن آن ديكتاتور محسوب ميشدند. در آن زمان، كساني كه ساليان سال، از اين دستگاه ارتزاق ميكردند و گوشت و پوستشان با پول دربار عجين شده بود، چون ايمان به هدف و عشق به ديكتاتور نداشتند، خيلي زود ميدان را خالي كردند؛ امّا همان روحانيتي كه مورد ظلم و ستم اين دستگاه واقع شده بود، در آن ايام نيز براي حفاظت از اين كشور اسلامي تا آخرين لحظه در ميدان باقي ماند و به مقاومت خود ادامه داد.
آيتالله کاشاني نمونهٔ بارز مقاومت روحانيون، بود که به عنوان سدي در برابر اشغالگران
انقلاب اسلامی و ریشه های آن
دوران ديکتاتوري رضاخاني