صفحه ٢٦٢

4. «خیر من شاورت ذوى النهى والعلم و اولوا التجارب و الحزم» با عقلایى كه داراى علم و تجربه هستند مشورت كن.
 5. «لا تدخلّن فى مشورتك بخیلاً و لا جباناً و لا حریصا» با افراد بخیل و ترسو و حریص مشورت مكن.
 6. «رأى الرجل على قدر تجربته» ارزش هر رأى به مقدار تجربه صاحب رأى است.
 7. «أن یكون حرّاً متدیّناً صدیّقاً و ان تطلعه على سرّك» با افرادى مشورت كن كه راستگو باشند و وابستگى نداشته باشند و او را بر راز خود آگاه كن تا بتواند رأى جامع و كامل ارائه دهد.
 8. «مشاورة العاقل الناصح رشد و یمن و توفیق من اللّه» در مشورت با عاقل خیرخواه رشد و بركت و توفیق الهى است.
 9. «شاور فى امورك من فیه خمس خصال...» در كارهاى خود با كسى مشورت كن كه در او پنج خصلت باشد: عقل، علم، تجربه، خیرخواهى و تقوا.
 سؤال: چرا در نامه 31 نهج البلاغه از مشورت با زنان نهى شده است؟
 پاسخ: مشورت تابع جنسیّت نیست، بلكه تابع معیار و ملاك است. امام على علیه السلام مى فرماید: «فانّ رأیهن الى افن» چون زن عاطفى و احساساتى است، معمولاً رأى و نظر او استدلالى نیست. لذا در حدیث دیگرى مى فرماید: هرگاه تجربه اى از عقل و كمال یك زن داشتید، با او مشورت كنید. بنابراین دلیل نهى از مشورت با زنان، سستى رأى بوده است و هرگاه مردى نیز این گونه باشد نباید مورد مشورت قرار گیرد.
 سؤال: با اینكه قرآن مى فرماید: اكثر مردم اهل اندیشه نیستند، «وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ »(1739)، « أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ »(1740)، بسیارى از آنان فاسقند، «وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ »(1741) و بسیارى در برابر حقّ تسلیم نیستند، «وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ »(1742) پس سفارش به مشورت براى چیست؟
 پاسخ: قرآن اكثریّتِ مردمى را در نظر دارد كه گرفتار شرك و فساد و هوس هستند و هرگز