صفحه ٩٧

  هنگامى که قطره هاى باران را بر آن نازل کردیم جنبشى پیدا مى کند، و بالا مى آید و از هر زوج گیاه خوش منظره مى رویاند، این به خاطر آن است که بدانید خدا بر حق است و مردگان را زنده مى کند و بر هر چیزى تواناست».(44)
و به این ترتیب مسأله زندگى پس از مرگ که روزى براى عربهاى جاهلیت به صورت یک امر محال و غیر معقول و حتى جنون آمیز بود، به گونه یک امر «حسى» و ملموس که همه سال پیش چشم ما تکرار مى شود، جلوه مى کند.

    پاسخ یک ایراد مهم
در اینجا ایرادى به نظر بعضى مى رسد که ممکن است مهم جلوه کند و آن اینکه:
در میان مسأله زندگى انسان پس مرگ، و تجدید نشاط و حیات زمینهاى مرده در فصل بهار فرق بسیار است، زیرا مى دانیم در مثال زمین و گیاهان مرگ حقیقى در کار نیست، بلکه فرو کشیدن شعله حیات است. درختان هرگز در فصل زمستان نمى میرند، بلکه به خواب مى روند و خاموش مى شوند، اما جرقه حیات در درون ریشه ها و شاخه ها و ساقه ها وجود دارد و به همین دلیل با درختان خشکیده و سرما زده فرق بسیار دارند.
 همچنین زمینهاى به ظاهر مرده، مرده واقعى نیست، چه اینکه بذرهاى زنده گیاهان در لابه لاى آن گسترده اند و همین که محیط مساعدى بیابند، شروع به نمو و رشد مى کنند، و گرنه خاک فاقد بذر اگر هزاران سال هم باران بخورد، زنده نخواهد شد و این با مرگ حقیقى بدن انسان فرق دارد.