صفحه ١٩

    آیا مرگ پایان زندگى است یا سرآغاز زندگى نوین دیگر؟
مردم غالباً در زمان حال زندگى مى کنند، و تنها به آنچه امروز دارند دلخوشند و به اصطلاح «گنجشک روزى» هستند.
کسانى که در زمان ماضى زندگى دارند نیز کم نیستند، این دسته همواره پیکرهاى پوسیده حوادث تلخ و شیرین گذشته را از زیر خاکهاى فراموشى بیرون کشیده و به تشریح آنها مى پردازند، در واقع عمرشان به «نبش قبر گذشته ها» مى گذرد. دائماً یا بر حوادث تلخ آن اشک مى ریزند و یا روى استخوانهاى نیاکان قدرتمندشان بالانس مى روند و الکى خوشند! در این میان، آنها که به زمان آینده، آن هم «آینده دور» بیندیشند بسیار کمند.
این خوددارى از بررسى حوادث آینده که گاهى شکل «فرار» به خود مى گیرد به خاطر چیست؟
آیا به خاطر آن است که آینده از دسترس حس ما بیرون است و مردم بیشتر «فرزندان حس اند» و تنها به این مادر، انس و علاقه دارند؟
یا اینکه پرده هاى ابهامى که روى آینده را پوشانیده، قیافه آن را مخوف