صفحه ٢٣

  همین مسأله است.
هنگامى که تاریخ را ورق مى زنیم و مى بینیم بزرگ ترین زورمندان بشر، اسکندرها و چنگیزها و ناپلئونها، و نیرومندترین دانشمندان و قوى ترین شعرا و نویسندگان، همگى در آستانش زانو زدند و سرتسلیم در برابرش فرود آوردند; معقول نیست که ما آن را فراموش کنیم یا از آن بهراسیم و بى دلیل از آن بترسیم.
همانطور که پیشواى بزرگ اسلام امیرمؤمنان على(ع) در بیان مستدل خود مى فرماید: «وَ کَیْفَ غَفَلْتُکُمْ عَمَّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ وَ طَمَعُکُمْ فِیمَنْ لَیْسَ یُمْهِلُکُمْ; چگونه از چیزى غافل مى شوید که او از شما غافل نخواهد بود، و طمع در چیزى مى کنید که هیچ گاه شما را مهلت نمى دهد»؟ (11)
پس چه بهتر که براى دریافت پاسخ هاى صحیح و منطقى به معماهاى مربوط به پایان زندگى، با شجاعت و واقع بینى گام جلو بگذاریم و به بررسى دقیق این مسائل بپردازیم.

    دو ترسیم مختلف از چشم انداز سرنوشت انسان
آیا لحظه مرگ لحظه وداع با همه چیز است؟ لحظه پایان راه زندگى؟ لحظه بیگانگى ابدى و جدایى مطلق از این جهان؟ و تجزیه و بازگشت مواد ترکیبى بدن انسان به عالم طبیعت است؟
یا لحظه تولد ثانوى؟
بیرون شتافتن از رحم دنیا به جهان وسیع و پهناور دیگر؟