صفحه ١١٢

    شعاع دید ما از این جهان
در اثناء یک سفر تابستانى از وسط جنگلى عبور مى کنیم، منظره زیباى طبیعى جنگل، درختان خاموش که اسرار زیادى در دل نهفته دارند، نجوا و همهمه برگهائى که در معرض وزش نسیمها و طوفانهاى وحشى قرار گرفته اند، حیوانات، و پرندگان و حشرات جنگل که هر یک داستانى دراز و طولانى دارند، نقش و نگار طبیعى زمین جنگل با آثار و بقایاى قرون و اعصار، هر کدام براى ما که میهمانى رهگذر هستیم، به نوعى نشاط بخش و خاطره انگیز است، مخصوصاً در دنیاى ماشینى امروز که از بس صحنه هاى بى روح و ساختگى و غیر طبیعى دیده ایم خسته و کسل شده ایم، بازگشت به آغوش طبیعت، طبیعتى که دست آفرینش، آن را مملو از لطف و زیبایى ساخته، به روح و جان مرده ما زندگى و طراوت مى پاشد، زیرا نقشها، رنگها، خطوط و چهره هایش همه براى روح ما مأنوس و آشناست، نه مانند نقوش و خطوط زندگیهاى ساختگى و بى روح و فاقد لطافت!
امام به هر حال آنچه ما مى بینیم داستان امروز جنگل است در حالى که این جنگل، تایخچه اى بسیار طولانى - شاید صدها میلیون سال - در گذشته دارد، و در آینده نیز به همین مقدار ممکن است ادامه یابد اگر زندگى ماشینى امروز تکنولوژى خشن و خشک و «حیات کش»، خاکستر آن را به باد فنا ندهد.
همین درختى که الان در برابر ما ایستاده و به نظر سى ساله مى رسد شاید تا کنون صدها هزار بار متولد شده و مرده و پوسیده و خاک شده و از نو بوسیله یک بذر کوچک، جان گرفته و جذب ریشه هاى آن شده