صفحه ٢٤٦

  ابزارى بیش نیست، لذا اگر بدن مرده اى را قطعه قطعه کنند هیچ گونه تألمى پیدا نمى کند و یا در حال بیهوشى پاره کردن اعضاى بدن ناراحتى به وجود نمى آورد، بنابراین گناه و ثواب از روح سرچشمه مى گیرد و بدن ابزار آن است، همچنین پاداش و کیفر نیز سرانجام به روح مى رسدو بدن ابزار آن است، و ما هرگز در مسأله معاد جسمانى روى این مطلب که فلان بدن گناه کرده یا فلان بدن کار نیک کرده تکیه نمى کنیم، بلکه روى این معنى تکیه مى کنیم که روح بدون بدن نمى تواند حیات کاملى داشته باشد و به همین دلیل روح باید به جسم اصلى خود بازگردد و به حیات کامل خویش ادامه دهد.
نتیجه اینکه بدون اجزاى معین در دو بدن (پس از حل شدن مسئله وحدت شخصیت) مشکلى از نظر پاداش و کیفر و ثواب و عقاب ایجاد نخواهد کرد.
و به این ترتیب مشکل «آکل و مأکول» که فکر افراد زیادى را به خود مشغول کرده و شاید عدم حل آن سبب شده که در مسأله معاد جسمانى متزلزل شوند مشکلى است قابل حل،یعنى با قبول معاد جسمانى با همین بدن عنصرى مادى - آنچنان که قرآن مى گوید - مى توان به ایراد مزبور پاسخ گفت (اگر در این بحث ابهامى باقى مانده یک بار دیگر از آغاز آن را مطالعه فرمایید).    

    2- کمبود مواد خاکى زمین
ایراد دیگرى که در مورد معاد جسمانى مى کنند این است که اگر بنا شود تمام افراد انسان در روز رستاخیز با همین بدن مادى باز گردند، اصولاً خاک هاى روى زمین براى آن همه انسان کافى نیست و به این صورت گرفتار