صفحه ١٤٢

  است، و این عشق و علاقه شدید از خلال همه کارهاى او نمایان است.
کوشش براى زنده نگه داشتن نام و فکر و ذکر خود، تهیه اهرام چند هزار ساله مصر، و مقابر جاویدان، مومیائى کردن بدن مردگان، با آن مخارج هنگفت، حتى علاقه به حیات فرزند که دنباله حیات او است و... همه نشانه این عشق غریزى به بقاء است.
دویدن دنبال عمر طولانى، اکسیر جوانى و آب حیات هر کدام نشانه اى از این واقعیت است.
اگر ما براى «فنا» آفریده شده ایم، این علاقه به «بقا» چه مفهومى دارد؟ و در حقیقت یک علاقه مزاحم، و یا لااقل بیهوده و بى مصرف است.
در سخنى که از آزاد مرد جهان حضرت على (ع) نقل شده این حقیقت در جمله کوتاهى تجلّى کرده است:
«ما خُلِقْتَ اَنْتَ وَ لا هُمْ لِدارِ الْفَناءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِدارِ الْبَقاءِ; شما براى بقا آفریده شده اید نه براى فنا»(58) و نشانه هاى آن در وجود شما به چشم مى خورد.

    3- رستاخیز در میان اقوام پیشین
تاریخ بشر همانطور که گواه وجود مذهب در میان انسانها از قدیمترین ایّام است گواه بر اعتقاد راسخ او به زندگى بعد از مرگ نیز مى باشد.
آثارى که از انسانهاى قدیم پیش از تاریخ نیز در دست ماست مخصوصاً طرز ساختن قبور اموات، و چگونگى دفن مردگان گواه بر این است که آنها مرگ را نطقه پایان زندگى نمى دانستند.
در کتاب جامعه شناسى «کنیگ» صفحه 192 مى خوانیم: