صفحه ٢٨٠

  و جلال او بودن و احساس خشنودى پروردگار کردن نیست:
«دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ أَللّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»(119)
9- آتش دوزخ از درون جان خود مردم سر مى زند و هیزم این آتش خود مردمند و معبودها و اعمالشان:
«وَ اَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُو لِجَهَنَّمَ حَطَباً»(120)
«وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَة»(121)
10- این آتش بر خلاف تمام آتشهاى دیگر از درون مى سوزاند و به برون سرایت مى کند و نخستین جرقه آن بر قلب آدمى مى زند!
«نَارُ اللّهِ الْمُوقَدَةٌ * الَّتِى تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»(122)

از آنچه گفتیم چنین نتیجه مى گیریم که جهان پس از مرگ و رستاخیز، عالمى است به مراتب وسیع تر از این جهان، با مفاهیم کاملاً تازه و زنده، مواهبش پربرکت تر، و کیفرش دردناک تر، که تنها شبحى از آن را از دور مشاهده مى کنیم.

    مسئله خلود و عذاب جاودان
همان گونه که خدمات و خلافکاریهاى همه مردم - از نظر کیفیّت و کمیّت - یکسان نیست، پاداش و مجازات آنها نیز نمى تواند یکسان بوده باشد.