صفحه ٢٧٩

«فیها أَنْهارٌ مِنْ ماء غَیْرِ آسِن وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَن لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْر لَذَّة لِلشّارِبینَ»(113)
3- سایه هاى درختانش نزدیک، چندین میوه ها آسان و حتى شاخه هاى آن در برابر چیننده تسلیم است و نه سرکش!
«وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلیلاً»(114)
4- باده هاى آن گوارا، و نه سکر آور، مهرزده (وپلمپ شده) و دست نخورده! اما مهرش از مشک روحپرور است (و نه از آهن و لاک و مانند آن):
«یُسْقَوْنَ مِنْ رَحیق مَخْتُوم * خِتامُهُ مِسْکٌ»(115)
5- نعمت هاى آنجا هیچ گونه محدودیتى از نظر نوع و جنس ندارد بلکه آنچه دل بخواهد و چشم لذت ببرد ایجاد مى گردد!
«وَ فیها ما تَشْتَهیهِ اْلأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ اْلأَعْیُنُ»(116)
6- در آنجا هیچ گونه کینه توزى و حسد و صفات مزاحم وجود ندارد، یک جهان صفا یک دنیا پاکى و محبت در درون هر سینه اى نهفته است:
«وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلّق إِخْوانًا»(117)
7- محیطى است کاملاً امن و امان، نه از جنگ و خونریزى در آنجا خبرى است، و نه از جدالها و کشمکشها اثرى، یکپارچه صلح و سلامت:
«لَهُمْ دَارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ»(118)
8- هیچ لذتى در آنجا بالاتر از لذت مناجات با خدا و غرق در جمال