صفحه ١٠

حضور بيان شده است با همان حال و هوا به صورت نوشتار در آيد تا همان سير و سفر حضورى در قلب خواننده محقق گردد.
2- در دريافت" حصولى" از واقعيات به هيچ وجه پيوندى ميان ما و واقعيات برقرار نمى شود و آن هايى كه عادت كرده اند در حدّ آگاهى از واقعيات، متوقف شوند انتظار دارند در موضوعات مورد بحث يك مقاله شُسته و رُفته خدمتشان عرضه شود، ولى ما تلاش مى كنيم عقل و قلبِ مخاطب، در محضر خودِ حقيقت قرار گيرد و از پرتو مقدس آن بهره مند گردد و اين كار با علم حصولى نسبت به حقايق مقدس، ممكن نيست. آرى «زِگوهر سخن گفتن آسان بود» ولى آن را يافتن و در حضور آن قرارگرفتن و از تَلَؤلؤِ آن بهره مندگشتن، راه ديگرى مى خواهد، آن هم راهى كه بس طولانى است، راه سير از مفهومِ وجود، به سوى خودِ وجود، راهى كه عارف در وصف آن مى گويد:

         رهرو منزل عشقيم و زسر حدّ عدم             تا به اقليم وجود اين همه راه آمده ايم 

3- خصوصيات متون دينى مى طلبدكه يك نحوه «از خويش برون آمدن» را درپى داشته باشد، تا عزم عمل در خواننده شعله ور شود كه گفت:

         شهر خالى است زعشاق، بود كز طرفى             مردى از خويش برون آيد و كارى بكند

به تعبير ديگر در متون دينى رابطه «من تويى» «1» بين خواننده و متن برقرار است يعنى انسان با كل وجود خود با متن مرتبط مى شود و درون رابطه قرار مى گيرد.