صفحه ٢٥٥

اگر سخن از میزان عمل (ترازوى سنجش کارها) به میان مى آید، نه به این معنى است که اعمال رادر یک کفه از ترازوى دو کفه اى قرار مى دهند، و در برابر آن آنقدر سنگ مى ریزند تا تعادل برقرار گردد و وزن واقعى معلوم شود. و یا اگر زیاد باشد به وسیله ترازوهاى غول پیکرى همانند باسکول وزن آن را معلوم مى کنند و سپس با قلم و مداد و چتکه یا چیزى شبیه ماشینهاى حساب، به حساب اعمال رسیدگى مى گردد نه هیچ کدام از آنها نیست.
گفتیم در اینجا الفاظ رنگ تازه اى به خود مى گیرند (و باید چنین باشد) زیرا سخن از جهانى در میان است که با دنیاى ما به کلى مغایرت دارد.
البته نباید این حقیقت را بهانه اى براى تفسیرهاى نابجا، و سوء استفاده و ایجاد یک نوع هرج و مرج ادبى در الفاظ مربوط به جهانى دیگر قرار داد، بلکه باید مفاهیم این الفاظ را در پرتو قرائن موجود روشن ساخت.
از طرفى درزندگى این دنیا نیز مفاهیم الفاظ با گذشت زمان دگرگون مى گردد: سابقا هنگامى که کلمه چراغ گفته مى شد ظرف کوچکى محتوى یک ماده روغنى در نظر مجسم مى گشت که یک «فتیله دراز» در وسط آن جاى گرفته بود، آن سر فتیله را که بیرون بود آتش مى زدند و روغن یواش یواش مى سوخت، گاهى براى جلویگرى از دود کردن «حبابى» هم بر آن مى گذاردند که هوا را به سرعت از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج کند.
ولى امروز این اسم به چراغ هاى فلورسنتى گفته مى شود که مانند یک «حلقه ماهتاب» به سقف چسبیده، نه از روغندان، خبرى در آن است و نه از روغن و نه فتیله و حباب، تنها چیزى که به قوت خود کاملاً باقى مانده، آن است که خاصیت هر دو چراغ یکى است و آن مبارزه با ظلمت و تاریکى است.
این سخن در مورد سایر وسایل زندگى قدیم و جدید نیز صادق است که