صفحه ١٥٢

  حاکم بر سرنوشت خویش است.
و همین امتیاز بزرگ ضامن «تکامل معنوى و اخلاقى و انسانى» اوست، زیرا اگر او آزاد نمى بود و مثلاً کارهاى نیک، و خدمات مردمى را با اجبار از طرف عوامل درونى یا بیرونى انجام مى داد هیچ گونه تفاوتى با سنگهاى بیابان نداشت که در میان آنها هم اجناس و انواع مختلف گران قیمت و ارزان قیمت وجود دارد و این تفاوت جنس، امتیاز اخلاقى براى آنها نیست.
فى المثل اگر کسى را زیر فشار سر نیزه وادار به کمک چند میلیونى به یک مؤسسه خیریه کنند، آن مؤسسه به هر حال به راه مى افتد ولى این امر هیچ گونه تکامل اخلاقى و انسانى براى او ایجاد نمى کند در حالى که اگر حتى یک ریال با دست خود و با آزادى اراده مى داد به همان نسبت سهمى از این نوع تکامل داشت. بنابراین شرط نخستین تکامل انسانى و اخلاقى، داشتن آزادى اراده است که بشر با پاى خود این راه را بپیماید، نه به اجبار همچون عوامل اضطرارى جهان طبیعت. و اگر آفریدگار جهان این امتیاز بزرگ را به انسان داده به خاطر همین هدف عالى بوده است (دقت کنید).
طبیعى است که جمعى هم از این آزادى سوء استفاده مى کنند و دست به جنایات و خلافکاریهایى مى زنند.
حال اگر انسان تا نیت گناه کند قلبش «سنگ کوب» کند و گرفتار «آنفاکتوس» و «سکته قلبى» شود، و به مجرد اینکه مال یتیم مى خورد از دل درد تا دم مرگ پیش رود، و یا به هنگامى که دست به سرقت مى زند - به قول آن مرد پشت کوهى که تکلیف براى خدا درست مى کرد - دستش فوراً خشک شود و نام او به عنوان سارق بر صفحه آسمان با خط درشت و روشن