صفحه ٣٥٣

قصد پذيرش حقّ را نداشتند، از پيامبر تقاضاى معجزه بر اساس هوس هاى خود مى كردند، در صورتى كه اگر لجاجت را كنار مى گذاشتند، قرآن، خود، بزرگترين معجزه است.
گاهى آب و غذا براى افراد مريض مضرّ است، امّا اين ضرر نه از آن جهت كه در آب و غذا ضررى وجود دارد، بلكه بخاطر بيمارى اين افراد است. آرى! افرادى كه از نظر روحى مريض اند، مانند مريض جسمانى در پذيرش آيات ناب الهى دچار ناراحتى مى گردند، زيرا به محض مواجهه با حقّ، روح لجاجت در آنها تحريك شده و هدايت را پس مى زند و اين همان معناى «يُضِلُّ» است.

بحثى پيرامون هدايت و ضلالت 
هدايت الهى دوگونه است: ابتدايى و تكميلى.
هدايت ابتدايى در رابطه با همه مردم است، «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ» «1» امّا هدايت تكميلى نسبت به كسانى است كه هدايت عمومى اول را پذيرفته باشند. مثل معلمى كه در روزهاى اوّل درس، مطالب خود را يكسان و يكنواخت به همه شاگردان عرضه مى كند، امّا بعد از مدّتى براى محصلان كوشا، جدى و پركار خود، لطف بيشترى مبذول مى دارد. «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «2»
امّا براستى براى افرادى كه قرآن درباره ى آنها مى فرمايد:
 «وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ» «3» هيچ آيه اى از آيات الهى برايشان نازل نشد، مگر آنكه از آن اعراض كردند.
 «وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ» «4» اگر ما كتاب را از آسمان در كاغذى فرو فرستيم و آنها با دست خودشان آن را لمس كنند، باز هم مى گويند سحر است.
 «وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها» «5» اگر هر معجزه اى ببينند، ايمان نخواهند آورد.
آيا جز برداشتن دست عنايت و زدن مهر ضلالت بر دلهايشان، چاره اى ديگر مى باشد؟!