صفحه ٢٠٨

7- لازم نيست مهمان هميشه آشنا باشد، از مهمان غريب و ابن السبيل هم بايد پذيرايى كرد. «فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما»
8- بايد نواقص را اصلاح و تعمير كرد، نه آنكه هر چيز عيب دار را بى ارزش پنداشت و از آن دست كشيد. فَوَجَدا فِيها جِداراً ... فَأَقامَهُ 
9- اولياى الهى اهل كينه و انتقام نيستند. گرچه آنان را مهمان نكردند، ولى خضر به آنان خدمت كرد. «فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما- فَأَقامَهُ»
10- پيامبران بر مال و جان مردم ولايت دارند كه هرگونه تصرّف كنند و نياز به كسب اجازه از مالك ندارند. «فَأَقامَهُ»
11- همه جا منطقِ «اوّل معاش سپس كار» و «اوّل تأمين سپس تمكين»، درست نيست. پيامبرِ گرسنه، مجّانى كارگرى مى كند. ابوا ... فَأَقامَهُ وقتى نياز را ديديم، دست به كار شويم و منتظر دعوت و بودجه و همكار و آيين نامه نباشيم. «جِداراً فَأَقامَهُ»
12- كار كردن براى خدا بدون گرفتن مزد، عيب نيست. «فَأَقامَهُ»
13- وقتى كارى را مفيد و لازم تشخيص داديم، به انتقاد اين و آن كارى نداشته باشيم. «لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً»
14- كار كردن و مزد گرفتن و اجير شدن ننگ نيست. «لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً»
15- اولياى خدا براى پول كار نمى كنند. «لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً»

سوره الكهف، آيه 78

قالَ هذا فِراقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً «78»
 (خضر) گفت: اين (بار) جدايى ميان من و توست، بزودى تو را از تأويل و راز آنچه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت.

نكته ها:
 «تأويل» به معناى ارجاع و بازگشت دادن است و به هركارى كه به هدف برسد يا پرده از