صفحه ١٩١

آیا همانطور که دهان ترشح بزاق، و کبد ترشح صفرا مى کند، مغز هم فعالیت فکرى دارد و با خاموش شدن مغز روح هم نابود مى گردد؟ و یا مانند سفینه هاى فضاپیماست که هنگامى که موشک هاى چند مرحله اى آنها را به پرواز درآورند، این موشک ها یکى پس از دیگرى از سفینه جدا مى شوند و آن سفینه با دریافت سرعت لازم به پرواز و پیشروى خود همچنان ادامه خواهد داد، روح آدمى هم پس از جدا شدن از بدن در جهان ارواح مى ماند و به پیشروى خود ادامه مى دهد.
تاکنون دلایلى براى اثبات نظریه استقلال روح ذکر کرده ایم و اکنون به سراغ دلیل دیگرى مى رویم:
فرض کنید در کنار دریاى زیبایى نشسته ایم، چند قایق کوچک و یک کشتى عظیم روى امواج آب در حرکتند، آفتاب را مى بینیم که از یک سو غروب مى کند و ماه را مى بینیم که از سوى دیگر در حال طلوع کردن است.
مرغ هاى زیباى دریایى دائماً روى آب مى نشینند و بر مى خیزند و در یک سمت ما کوه عظیمى سر به آسمان کشیده است.
اکنون ما لحظاتى چشم خود را مى بندیم و آنچه را دیده ایم در ذهن خود مجسم مى نماییم: کوه با همان عظمت، دریا با همان وسعت، و کشتى عظیم با همان بزرگى که دارد در ذهن ما مجسم مى شوند و همانند تابلوى فوق العاده بزرگى در برابر روح ما یا در درون روح ما وجود دارند.
حالا این سؤال پیش مى آید که جاى این نقشه بزرگ کجا است؟
آیا سلول هاى فوق العاده کوچک مغزى مى تواند چنین نقشه عظیمى را در خود بپذیرد؟ مسلماً نه، بنابراین باید ما داراى بخش دیگرى از وجود