صفحه ٧٧

ممكن است مراد از مغفرت در بهشت، زدودن ياد لغزشها از خاطر بهشتيان باشد تا به ياد لغزشهاى دنيوى خود نيفتند و خاطرشان ملول نگردد. «1»
پيام ها:
1- در برابر جلوه ها و زينت هاى دنيوى كه وسيله ى ارتكاب برخى گناهان مى گردد، با بيان جلوه ها و زيبايى ها و كاميابى هاى بهشت، مردم را به حق دعوت كنيد. مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ...
2- كسانى كه به خاطر تقوا، از كاميابى هاى زودگذر و نامشروع پروا مى كنند، به كاميابى پايدار خواهند رسيد. «وُعِدَ الْمُتَّقُونَ»
3- اميددادن به سرانجامى نيكو، عامل گرايش به حق و تقواست. «وُعِدَ الْمُتَّقُونَ»
4- تعدّد و تنوّع طلبى، خواست طبيعى بشر است. أَنْهارٌ ... أَنْهارٌ
5- در بهشت، در كنار نعمت هاى مادّى و جسمانى، نعمت هاى معنوى و روحى نيز هست. أَنْهارٌ ... مَغْفِرَةٌ ...
6- نعمت هاى بهشتى از هر گونه آفت و نقص و تغيير به دورند. غَيْرِ آسِنٍ ... لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ ... مُصَفًّى 
7- آب و هواى بهشت، نعمت ها را متغيّر و مسموم و بد بو نمى كند. لَمْ يَتَغَيَّرْ ...
8- نعمت هايى را كه بهشتيان دريافت مى كنند، در سايه مغفرت پروردگار است. «مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ»
9- در بهشت انواع ميوه ها، به مقدار وفور وجود دارد. «كُلِّ الثَّمَراتِ»
10- در دوزخ، آب جوشان را با زور و ذلّت به كفّار مى نوشانند. «سُقُوا»
11- تشويق و تهديد در كنار هم سازنده است. أَنْهارٌ ... ماءً حَمِيماً
12- معاد، جسمانى است. (شير و عسل، نشانه كاميابى جسمانى است، چنانكه قطعه قطعه شدن اندرون كفّار بر آن دلالت دارد.) «فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ»