صفحه ٥٤٨

مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ»
8- مهم تر از مهمان دوستى، مهاجر دوستى است، زيرا مهمان چند روزى بيشتر نيست، ولى مهاجر مدّت هانزد انسان مى ماند. «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ»
9- در تجليل، سلسله مراتب و سوابق حفظ شود. اول مهاجران (آيه قبل) بعد انصار (اين آيه) و در آيه بعد از تابعين ستايش شده است.
10- خداوند از افرادى كه حسد ندارند ستايش مى كند. (معمولًا حسادت ها به هنگام تقسيم مال جلوه مى كند. با اين كه پيامبر، فيئ را تنها به مهاجران داد ولى انصار چشم داشتى نداشتند.) لا يَجِدُونَ ... حاجَةً مِمَّا أُوتُوا
11- طبع بلند و ديد وسيع، مورد ستايش قرآن است. «لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً»
12- اظهار دوستى كافى نيست، دوستىِ عملى لازم است. يُحِبُّونَ ... يُؤْثِرُونَ 
13- بخشش با وجود نياز مهمتر است. يُؤْثِرُونَ ... وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ
14- رستن از بخل، مايه رستگارى است. مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ ... هُمُ الْمُفْلِحُونَ 
15- بخل با نفس عجين است. اگر كسى از بخل دور شود نه تنها از مال بلكه از جان نيز مى تواند بگذرد. «يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ»
16- بخيل، رستگار نمى شود. «مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
17- نجات از بخل، با كمك و امداد الهى ممكن است. كلمه «يُوقَ» مجهول آمده، زيرا بازدارنده خداوند است.
18- بسيارى از كمالات، مربوط به نجات از بخل است. جمله «يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ» به عنوان كليد، در آخر آيه آمده است.

سوره الحشر، آيه 10

وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «10»