صفحه ٤٣٠

فاطمه عليهاالسلام راه هدايت آينده جهان اسلام
وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: «فاطمه پاره اى ازمن است، هر كس او را به خشم درآورد مرا به خشم آورده» «1» خبر از آن مى دهد كه فاطمه عليهاالسلامدر مقام فناى فى الله است و همه خوديت ها را نفى كرده و انسانى خدايى شده و چنين راهى، راه قلب است و نه راه فكر، و چنين فكر و فرهنگى، فرهنگ اهل البيت عليهم السلام است و نتيجه اين راه «ايمان» است- و نه يك مجموعه آداب قالبى صِرف- روايت در واقع مى گويد: فاطمه عليهاالسلام به جايى رسيده كه اذيّتش، اذيّت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و به تبع آن، اذيّت خدا است، يعنى فاطمه عليهاالسلام نماد عصمت است و ميزان نمايش حق و باطل، پس نمى شود اسلامِ غير از اسلام فاطمه عليهاالسلام را اسلام دانست و در همين راستا وقتى فاطمه عليهاالسلام به حاكميت پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم اعتراض مى كند، و آن را انحرافى به سوى كفر معرفى مى كند، نبايد آن را ساده گرفت. كسى اين اعتراض ها را مى كند كه ميزان نمايش حق و باطل است، ديگر نبايد گفت آن ها هم نماز مى خواندند و روزه مى گرفتند، به من بگو آيا به اشاره فاطمه عليهاالسلامكه اشاره به غدير بود، توجّه كردند؟ آيا به حاكميت ارزش ها كه على عليه السلام مجسمه آن بود، توجّه نمودند؟ راستى اگر به غدير توجّه مى شد كار به جايى مى كشيد كه ملاكِ دادن مسئوليت، حَسب و نَسب باشد، به طورى كه جانشينى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در زمان عثمان به جايى بكشد تا يك نفر مسئولى كه اموى نباشد بر رأس كارهاى جامعه مسلمين قرار نداشته باشد؟