صفحه ٤٠٧

بازگشت از ايمان به كفر
ابن ابى الحديد مى نويسد: «قريش، على عليه السلام را قاتل عزيزان خود مى دانست. اين خون ها گر چه براى اسلام ريخته شده بود، امّا از شمشير على عليه السلام چكيده بود.» «1» و شما در دعاى ندبه در رابطه با حضرت على عليه السلام همين نكته را متذكرمى شويد و عرضه مى داريد: «وَ لاتَأْخُذُهُ فِي اللهِ لَوْمَةُ لائِم، قَدْ وَتَرَ صَناديدَ الْعَرَب وَ قَتَلَ ابْطالَهُمْ وَ ناوَشَ ذُؤْبانَهُم فَاوْدَعُ قُلُوبَهُمْ احْقاداً بَدْرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ ...»؛ يعنى على عليه السلام آنچنان بود كه در راه خدا نگران سرزنش سرزنش كننده اى نبود، راه را بر دلاوران عرب تنگ نموده و قهرمانانشان را كشت و گرگانشان را دستگير كرد و در نتيجه بر دل هايشان كينه هاى بدر و خيبر و حنين و غيره ماند ....
در تاريخ داريم: عثمان در عهد خلافت خود، به على عليه السلام مى گفت: «اگر قريش تو را دوست نمى دارند گناه من چيست؟ تو كسان زيادى از آنان را به قتل رسانده اى كه چهره شان چون طلا مى درخشيد.» «2» در حالى كه غضب آن حضرت غضب الهى بود، و نه غضب حفظ منافع شخصى.
حضرت فاطمه عليهاالسلام در ادامه در وصف على عليه السلام مى فرمايد: «وَ قِلَّةِ مُبالاتِهِ بِحَتْفِه» نسبت به مرگ بى اعتنا بود؛ «وَ شِدَّةَ وَطْأتِهِ وَ نَكالَ وَقْعَتِهِ»