صفحه ١٥٩

است و نه قرآن، در حالى كه خود قرآن، خودش را ثابت مى كند، به همين جهت تنها شرط فهميدن قرآن، تدبُّر در آن است، مى فرمايد: «افَلا يَتدبَّرون الْقُرآنَ» «1»
 آيا در قرآن تدبُّر نمى كنند؟ بعد مى فرمايد در اثر تدبُّر در آن، خودشان متوجّه مى شوند، اگر آن كتاب و كلمات از طرف خدا نبود، آن انسجام توحيدى كه در اثر تدبُّر در قرآن متوجه آن مى شويد در آن نمى يافتيد، «لَو كانَ مِنْ عِنْدِ غَيرِ اللهِ لَوَجَدوا فِيهِ اختِلافاً كَثيراً»؛ «2» قرآن براى اثبات حقّانيت خود ملاكِ منطقى زيبايى ارائه مى دهد، مى گويد اگر شما خواستيد ببينيد اين قرآن از مقام احد نازل شده يا نه، ببينيد انسجام توحيدى و احدى دارد يا نه.

چه كنيم كه ائمه عليهم السلام با ما حرف بزنند؟
عين اين ملاك را كه در مورد قرآن عنايت كرديد، در خصوص سخنان ائمه معصومين عليهم السلام بايد تعقيب كرد. بارها تجربه كرده ايد، حرف هاى كسى كه شخصيت عميق توحيدى ندارد، نه پايه محكم و انسجام توحيدى دارد، نه ارتباط عميق و عالى با عالم معنا در آن سخنان به چشم مى خورد، ولى شما وقتى با خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام به لطف الهى آشنا شويد، مى بينيد اين سخنان، اصلًا حرف هاى يك آدم صرفاً متفكر نيست، بلكه سخنان يك قلب به احد رسيده است، قلبى كه قرب احدى پيدا كرده است. و اگر خواستيد اين نكته برايتان ثابت شود بايد در سخنان