صفحه ٣٤١

مى شود و يا بايد صبر او را قبل از خلقت مى آزمود، چون چنين شعورى، بدون صبرى بزرگ، فاطمه عليهاالسلام را از پا درمى آورد.

فاطمه عليهاالسلام در گذرگاه تاريخ
سوز فاطمه عليهاالسلام از آن بود كه چگونه اين همه خوبى را ناديده مى گيرند و عملًا به اسلام پشت مى كنند، ولى شكيبايى او نيز بدان جهت بود كه مى دانست آن ها به هدفى كه دارند نمى رسند. اگر ديروز خليفه سخنان فاطمه عليهاالسلام را به هيچ گرفت، فاطمه عليهاالسلام خوب مى دانست كه با ايراد اين خطبه، عملًا در آينده تاريخ ايستاده است و به ملّت ها نهيب مى زند كه مواظب باشيد ميل هايتان آنچنان سرگردان نگردد كه به حكومتى غير از حكومت حق و عدل قانع شويد.
فاطمه عليهاالسلام بذر مبارزه اى را در فرهنگ بشرى پاشيد كه هدفش قراردادن حاكميت بر محور حق و عدل است و نه سود و ظلم. اگر سخنان فاطمه عليهاالسلام پذيرفته شده بود، امروز جهان اسلام با اين همه تفرقه و دوگانگى روبه رو نبود كه هر قطعه از آن را حاكمى خودفروخته تصاحب كرده و تمام تلاش و مأموريتش آن است كه ملّت اسلام كمر راست نكند.
آيا اين همه مشكلات جهان اسلام از اسلام عزيز است و يا از دورى از اسلام؟! آيا دورى از اسلام نتيجه همان انحراف اوّليه نيست كه فاطمه عليهاالسلام نسبت به آن هشدارباش داد؟! آيا اگر جامعه ديروز پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و نيز امروز، با حساسيتى كه حضرت زهرا عليهاالسلام به يادگار گذارد، از خود حساسيت نشان مى داد، امروز سرنوشت ملّت اسلام چنين