صفحه ١٤٦

به بهانه فرار از فتنه، در فتنه ايد
186- «بِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ» براى عمل خود بهانه آورديد كه از فتنه مى ترسيديم.
 «الا: فِي الْفِتْنَةِ سَقَطوا وَ انَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ» ولى به راستى كه در فتنه افتاديد و راستى كه جهنم بر كافران محيط است.
مى فرمايد حواستان كجاست؟ خودتان به فتنه افتاديد. خودتان عامل فتنه شده ايد، بعد مى گوييد كه از فتنه مى ترسيد. با اين كه اسلام در ابتداى راه بود، آمديد خلافت را بدون دليل به دست گرفتيد و در اثبات غير طبيعى بودن كار شما همين بس كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را هنوز به خاك نسپرده، به دنبال خلافت رفتيد. «براء بن عازب» مى گويد: چند بار آمدم به حضرت على عليه السلام گفتم يا على! در سقيفه دارند خليفه تعيين مى كنند. حضرت مى فرمودند: من فعلًا زير اين آسمان، بر اساس حكم خدا، وظيفه ام دفن پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم است. «1» عباس عموى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مى گويد: يا على! دستت را بده تا با تو بيعت بكنم. «2» حضرت مى فرمايند: نه، فعلًا وظيفه ام اين است كه پيامبر را غسل بدهم. روحيه على عليه السلام را ببينيد، به هيچ چيز جز وظيفه الهى فكر