صفحه ٣٢٩

ظهور حكومت شيعه
جبهه اى كه فاطمه عليهاالسلام آن را بنيانگذارى كرد، همواره در طول تاريخ در حال پيشروى است، ديدند با منطق كه نمى توان شيعيان على عليه السلام را از صحنه بيرون كرد، دست به كار تهمت شدند. معاويه رسماً اعلام كرد كه هيچ كس حق ندارد از مناقب على بگويد و شروع كردند به جرم شيعه على عليه السلام بودن، افراد را كشتن. اگر شيعه جريان زنده و فعّال نبود كه نبايد تا اين حدّ براى نابودى اش جلو مى آمدند، آرى بنى اميه و بنى عباس، زندان ها را از شيعيان پركردند، سقف زندان را برسر عدّه زيادى از آن ها خراب كردند و در همان جا آن ها را زنده به گور نمودند، ولى باز شيعه با تمام نشاط جلو مى آمد به طورى كه مأمون عباسى براى استحكام خلافتش حيله گرانه امام رضا عليه السلام را وليعهد خود قرار داد تا بلكه از طريق نزديك كردن امامان به خود، مسير ائمه شيعه را عوض كنند و جريان شيعه را به زعم خود از بين ببرند، باز نشد. از اين مرتبه به بعد، يعنى پس از جواب ندادن طرح وليعهدى امام رضا عليه السلام، امامان شيعه را در پادگان ها زير نظر گرفتند و در جوانى آن ها را شهيد كردند، ولى يك مرتبه مى بينند در عمق امپراطورى عثمانى، حكومت شيعه اعلان وجود مى كند و دولت صفويه به ميدان تاريخ پا مى گذارد و باز فرهنگ شيعه با ظهورى بهتر از ظهورى كه در صفويه نمايان شد، لايه هاى تاريخ را شكافت و در انقلاب مشروطه خود را نشان مى دهد و در اين حال بايد هر قانونى كه در مجلس شوراى ملى تصويب مى شود مجتهدان فقه آل محمد عليهم السلام تأييد نمايند، و مژده «كوثر» بودن فرهنگ فاطمى، كمى محقّق شد، و در انتها، شيعه در