صفحه ١٤٨

187- «فَهَيهاتَ مِنْكُمْ!» خيلى دور بود اين پيش افتادگى از شما. كار شما خيلى عجيب بود.
188- «وَ كَيْفَ بِكُمْ» چطورى حاضر شديد اين كار را بكنيد؟

عامل لرزش رأى عمومى
189- «وَ انّي تُؤْفَكُونَ» اين همه انحراف چرا؟ فهميديد داريد چكار مى كنيد؟
اين جملات حضرت در آن موقع كه هنوز آثار انحرافات ظاهر نشده بود، خيلى معنا دارد و چقدر بيدار كننده است، مى فرمايد: چطور دست به چنين عملى زديد؟ شأن شما اين همه تغيير عقيده نبود.
بى ترديد اجتماع از اين لرزش پيش آمده به تزلزل افتاد. چرا؟ بدين گونه كه رأى عمومى دوباره تكان خورد. عنايت داشته باشيد؛ در آن جامعه تا قبل از حاكميت اسلام و به صحنه آمدن انسان معصومى به نام پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در صحنه حاكميت، هركس ادعاى رياست داشت. «قبيله اوس» ادعاى رياست بر مدينه را داشت، رئيسِ «قبيله خزرج» نيز همين طور. هر قبيله اى از قريش ادعاى رياست داشت، هيچ كس بلد نبود زير فرمان ديگرى برود. يك فرهنگى بود مخصوص خودش!! هيچ وقت كل عربستان تا قبل از حاكميت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم يك حاكم نداشته است. چون فرهنگى كه افراد آماده باشند زير فرمان يك نظام اجتماعى خود را اداره كنند مطرح نبوده است. علت اين كه عبدالله بن ابَى بن بنى سلول، سركرده منافقان در مدينه، تا آخر از دست پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم ناراحت بود به اين جهت است