صفحه ٤٢٣

اعتراض حكيمانه
جريان حاكم با برنامه هايى كه به صحنه آورد، اميد داشت صبر فاطمه عليهاالسلام را بربايد، حال يا فاطمه عليهاالسلام در مقابل جريان واقع شده زانوى غم در بغل بگيرد كه براى آن ها نِعْمَ الْمطلوب، و يا مثل زنان معمولى، با جيغ و فرياد، اعتراضى خارج از صبر و شكيبايى پيشه كند، در آن صورت با رگبار انتقادهايى كه نثار آن حضرت مى كردند، عملًا از فاطمه عليهاالسلام قداستى باقى نمى گذاردند كه بخواهد براى مردم حجّت باشد و سخنانش ملاك ارزيابى مردم قرار گيرد. ولى آن ها فاطمه عليهاالسلام را نشناخته بودند، همان طور كه اسلام را نمى شناختند، آن ها اوج پيروزى را در قبضه كردن قدرت سياسى مى ديدند و به افق هاى دورى كه فاطمه عليهاالسلام همواره در آن ها حاضر خواهد بود، نمى توانستند بنگرند.
برخوردهاى اهل البيت عليهم السلام در مقابل انحراف ها، فرهنگ خاصى را همراه خود دارد، نه اعتراضى است خشن، كه به طرف مقابل بهانه تندروى داده شود و نه انزوا و گوشه نشينى است كه ميدان براى رقيب باز باشد و هر طور خواست اسب بتازاند، واقعاً روش مبارزه معصومين عليهم السلام با دشمنانشان رقيب را مستأصل مى كند به طورى كه نمى داند چه كار كند. «1»