صفحه ٤٢٢

محمد برانگيخته خدا است و ابابكر جانشين من». «1» درست است كه محدثين اهل سنّت مثل نسايى، حاكم، محب طبرى، ... بر ساختگى بودن اين حديث و امثال آن گواهى دادند، ولى ملاحظه كنيد كار به جايى كشيده مى شود كه بايد چنين عناوينى را براى خليفه دست و پا كنند. «2» با ساختن چنين احاديثى فضايى ساختند كه هيچ كس جرأت كوچك ترين اعتراضى را به خليفه نداشته باشد. حالا شما حساب كنيد اگر اعتراض هاى دختر پيامبرخدا صلى الله عليه و آله وسلم كه در قداست و عظمت زبانزد دوست و دشمن بود، انجام نمى شد، و هيچ جريان اعتراضى در صحنه نبود، كار به كجا مى كشيد، آن قدر اسلام خشن و دوست ناداشتنى مى شد كه ديگر امروز هيچ اثرى از اسلام در صحنه نمانده بود، بالأخره اعتراض هاى حضرت زهرا عليهاالسلام با همه تلاشى كه حاكمان براى پنهان نمودن آن كردند، در جهان اهل سنت كار خود را كرد و آن جوّ شكسته شد و به همين جهت محدثين اهل سنّت جرأت كردند در مقابل مقدارى از اين احاديث ساختگى بايستند. اگر فاطمه عليهاالسلام بستر اعتراض به خليفه اى را كه جاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم نشسته است و انتظار دارد همچون پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم با او برخورد كنند، فراهم نكرده بود، ديگر هر اعتراضى حكم گناه كبيره را پيدا مى كرد.