صفحه ٢٦٣

جهان از دين اصيل اسلامى محروم بماند و يك اسلام قلّابى جاى آن را بگيرد و فاطمه عليهاالسلام متذكر اين انحراف و آن محروميت شد.
به طور مسلّم اجتماعى كه ممارست طولانى با فرهنگ اسلام ندارد، خيلى زود با زنده كردن بعضى از تعصب ها از مسير اصلى خارج مى شود، و اين است كه بايد پس از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم كسانى پيشوايى اين امت نوپاى را به عهده بگيرند كه با رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم رابطه شان با آسمان قطع نگردد و با روح تماماً توحيدى خود از همه تعصب ها و قبيله گرايى ها آزاد شده باشند و گرنه در شرايط قبيله گرايى، به راحتى جريان هاى منحرف جاى خود را باز مى كنند و مى رود كه به كلى جامعه اسلامى را از جاى خود بركَنند و ريشه كن نمايند. همچنان كه با انتخاب يزيدبن ابوسفيان «1» براى حاكميت شام، كه به قبيله خود فكر مى كرد و نه به اسلام، راه براى حضور برادرش يعنى معاويه بر حاكميت شام باز شد و ديگر از اين به بعد ملاك شرافت و عدم شرافت، قبيله بنى اميه بود و نه اسلام، و فاطمه زهرا عليهاالسلام، از اين انحراف قبل از به وقوع پيوستن آن، آگاه بود كه چه خواهد شد.

فاطمه عليهاالسلام با همه تاريخ سخن مى گويد
اگرچه خطبه فاطمه زهرا عليهاالسلام در مسجد مدينه و در مقابل حاضران در آن جلسه ايراد شد، ولى آن حضرت نظرش را به افق ها و فضاهايى دورتر