صفحه ٤٣١

محمدبن ابى بكر وقتى به معاويه و برخوردهاى تندى كه با على عليه السلام دارد، اعتراض مى كند، معاويه در جواب او مى نويسد: «زمانى كه پدر تو در ميان ما بود، ما به فضل و برترى فرزند ابوطالب آگاه بوديم و بر خود لازم مى دانستيم كه حق او را رعايت كنيم، ولى بدان كه پدر تو و عمر نخستين كسانى بودند كه حق على را پايمال كردند و با او به مخالفت برخاستند، بنابراين اگر راهى را كه درپيش گرفته ايم باطل است، پدرت بنيانگذار آن بود و ما آن را ادامه داديم، اگر پدرت در گذشته آن گونه عمل نمى كرد، ما نه تنها با فرزند ابوطالب مخالفت نمى كرديم بلكه دستورات وى را اطاعت مى نموديم ولى چون برخورد پدرت را در آن زمان با ايشان ملاحظه كرديم ما نيز به همان شيوه رفتار نموديم.» «1»
پس ملاحظه مى فرماييد كه دوست و دشمن اعتراف دارند كه انحراف از كجا شروع شد و حضرت زهرا عليهاالسلام در همان ابتداى كار، باطل بودن آن را گوشزد فرمود و معلوم شد انصراف از على عليه السلام به كس ديگر، انصراف از مسلمانى به مسلمان ديگر نيست، بلكه انصراف از على عليه السلام كار را به حاكميت يزيد مى كشاند و لذا است كه بايد فهميد هركس فكر كند مى تواند منهاى غدير، اسلام را ادامه دهد، او بين اسلام على عليه السلام و اسلام يزيد فرقى قائل نيست و پيام فاطمه عليهاالسلام درست همين نكته است.
امروز حاكميت ولايت فقيه مقدمه اى است تا غدير احياء شود و زمينه ظهور امام معصوم عليه السلام فراهم گردد و اسلام چهره واقعى خود را بنماياند و