صفحه ٣٣٩

نيست!! يك نفر هم نيست از آن ها بپرسد: اين خرافات من درآورى كه به نظر شما عملى است، اوّلًا: چه شد كه عملى شد؟! ثانياً: چه نتايج حقيقى تا حال براى شما داشته است؟! و همه اين ها خسارتى است كه ملّت از جانب حاكمانى مى بينند كه نه معصومند و نه فرهنگ معصوم را مى شناسند و نه اراده اى جهت حاكميت حكم خدا در جامعه دارند، و حساسيت حضرت زهرا عليهاالسلام به همين جهت بود كه حاكمان غيرمعصوم چگونه جامعه را به ورطه هلاكت و پوچى مى كشانند و بر حاكميت افكار پراكنده خودشان اصرار مى ورزند، در حالى كه قرآن به پيامبرش مى فرمايد: «حق و دين خدا به سوى مردم آمد، ولى اكثر آن ها از پذيرفتن آن كراهت داشتند، ولى نمى شود حق را رها كرد و از هوس هاى مردم پيروى نمود، بلكه برعكس ما به ياد آن ها بوديم كه حق را برايشان آورديم و با تأكيد بر حق، آن كراهتشان نسبت به حق، از بين مى رود»؛ «1» يعنى حاكمان بايد حق را بشناسند و بر آن تأكيد نمايند تا آرام آرام روح جامعه به سوى آن متمايل شود.
حاكمانى كه روح و قلب يگانه على عليه السلام را ندارند، جامعه را با روح متشنّج خود، به اضطراب و پراكندگى مى كشانند، چون خودشان با خداى احد يگانه نشده اند تا در استحكام اجراى حكم خدا و توكّل بر او باشند و همان استحكام و توكّل را در جامعه حاكم كنند و لذا از قدرت ابوسفيان كه به شيخ قريش مشهور است، مى ترسند و براى حفظ حكومت، ابابكر يزيدبن ابوسفيان را حاكم شام مى كند و چون او مُرد، برادرش معاويه را به