صفحه ٧١

نباشند که در گذشته به آنها کتب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلب هایشان (براثر فراموش کارى) قساوت یافت و بسیارى از آن ها گنهکاران اند؟!».(1)
فضیل که خود عرب بود و معناى آیه را به خوبى مى فهمید، با شنیدن این آیه شریفه و تأمّل و دقّت در مضمون آن، تکانى خورد و با خود گفت: گوینده این سخن کیست؟ مخاطب آن کیست؟ و پیام آن چیست؟ اى فضیل! این قرآن کلام خداست و خداوند با تو سخن مى گوید و تو را به سوى خود مى خواند!
پس از لختى اندیشه و تفکّر تصمیم مهم و سرنوشت سازى گرفت وبه پیام قرآن لبیک گفت وخطاب به خدایش عرض کرد: «بلى والله قد آن؛ آرى، به خدا قسم وقت بازگشت رسیده است» و این جمله را سه بار تکرار کرد. وى پس از لبیک گفتن به دعوت الهى از همان جا که آمده بود بازگشت و متفکّر و منقلب به سوى خانه اش حرکت کرد. از کنار خرابه اى رد شد، افراد متعدّدى را در آنجا دید که اجتماع کرده و وحشت زده اند. پرسید: چرا ترسان و اندوهگین هستید؟ گفتند: از فضیل بن عیاض بیم داریم.
با خود گفت: خدایا! کار من به جایى رسیده که بندگانت در این دل شب از ترس من به این خرابه پناه آورده اند؟! آیا توبه ام را قبول