صفحه ٢٠٧

چیزهایى که ما را از صوفیّه جدا مى کند همین مطلب است. به همین دلیل در گذشته صاحبان مقام و قدرت که ظلم و ستم مى کردند مى گفتند: ما صوفى هستیم، و دم از مولى على (علیه السلام) مى زدند، چراکه مى خواستند بین اسلام و اعمال ظالمانه خود جمع کنند. این ها درست نیست و نباید در این مسیر از اسلام جدا شد.
صوفیّه به سه مرحله معتقد هستند: شریعت و طریقت و حقیقت. شریعت همین احکام فقهى است، امّا طریقت جدا از احکام فقهى است، نه بالاتر از آن. آنها بسیارى از اوقات از شریعت جدا مى شوند و آن را طریقت مى نامند.

جمع بندى ونتیجه گیرى
نکته اوّل: نسبت بین احکام فقهى و مسائل اخلاقى، عموم و خصوص مطلق است، یعنى تمام احکام فقهى باید در مسائل اخلاقى رعایت شود. حال اگر اخلاق چیزهایى را بالاتر از فقه بگوید اشکالى ندارند، مثل این که مستحبات فقهى را واجبات اخلاقى بگوییم، نه واجب فقهى که بدعت محسوب مى شود.
نکته دیگر این که کسانى که مسائل اخلاقى را جدا کرده و درمقابل فقه قرار مى دهند و واجبات و محرمات را کنار مى زنند افراد گمراه و منحرفى هستند و اساساً تفاوت بین عرفان اصیل اسلامى و عرفان التقاطى همین نکته است که اوّلى از احکام فقهى