صفحه ١٥٤

لِمَا أَنْزَلْتَ اِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ)؛ پروردگارا! به هر نیکى و خیرى که تو بر من فرو فرستى نیازمندم». نگفت چیزى به من بده، بلکه عرض کرد: «من به هر نوع خیرى که بر من نازل کنى نیازمندم!».(1)
به هر حال در سایه درختى مشغول استراحت و راز و نیاز با خدا بود، که یکى از آن دو دختر که دختران حضرت شعیب (علیه السلام) بودند به سمت او آمد و گفت: پدرم از تو دعوت کرده تا دستمزدت را بدهد. با این که حضرت موسى (علیه السلام) آن کار را به قصد اجرت نکرده بود، امّا شعیب پیامبر (علیه السلام) وظیفه خود دانست که اجرت او را بدهد. موسى بن عمران (علیه السلام) نزد حضرت شعیب (علیه السلام) رفت و این آشنایى سبب شد که داماد آن پیامبر بزرگ شود و سالیان درازى نزد او شاگردى کند و آموزش نبوت ببیند.
آرى، حضرت موسى (علیه السلام) یک کار کوچک، امّا با خلوص نیّت انجام داد و درهاى توفیق به رویش گشوده شد؛ هم از آوارگى و غربت نجات پیدا کرد، هم شغل مناسبى به دست آورد، هم صاحب زن و فرزند شد و هم در مکتب پیامبرى سالخورده و باتجربه تربیت شد و آماده جهاد با فرعون گردید.
گاه یک کار کوچکِ همراه با خلوص نیّت، مانند دستگیرى از یک فقیر، یا نجات یک گمراه از گمراهى، یا احترام به پدر و مادر، یا