صفحه ٤٢٦

آئيم! مرا بين آسمان و زمين بلاتكليف مگذار! سوگند به خدا اگر مرا بكشى همانند من كسى را نمى يابى كه به جاى من بنشيند! و اگر من تو را بكشم همانند تو كسى را نمى يابم كه مقام و موقعيت تو را داشته باشد! و آن كس كه فتنه را ابتدا كرده است هيچگاه به ولايت امر امت نمى رسد!
على گفت: در اين سخنانى كه داشتى هريك را پاسخى است، وليكن اينك من گرفتار سردرد خودم هستم، از پاسخ گفتن به گفتار تو! من همان جمله اى را مى گويم كه عبد صالح گفت: «فَصَبْرٌ جَميلٌ وَاللهُ الْمُسْتَعانُ عَلَي ما تَصِفُونَ» «1» با دقت در اين جمله عثمان خطاب به على عليه السلام: «آخر يا راه سلامت پيش گير تا ما نيز راه مسالمت را بپيماييم، و يا راه جنگ را پيشه كن تا ما به جنگ و ستيز درآييم، مرا بين آسمان و زمين بلاتكليف مگذار!»؛ مى توان فهميد كه روش اهل البيت عليهم السلام چقدر دقيق است، به طورى كه نه عثمان مى تواند با على عليه السلام بجنگد و نه مى تواند او را ناديده بگيرد و از همين طريقِ نامرئى، اهل البيت عليهم السلام هميشه در صحنه هاى تاريخ اسلام حضور داشته اند و همه حرف ما در مورد روش فاطمه عليهاالسلام همين نكته است و اين روش عجيبى است كه حتماً دشمن خود را از پاى درمى آورد ولى خود از پاى درنمى آيد.
ابوسفيان فكر مى كرد مى تواند با پشتيبانى از على عليه السلام در مقابل ابابكر جبهه اى مانند جبهه هاى سياسى نظامى طول تاريخ درست كند و لذا به على عليه السلام گفت: اى على! دست خود را بده تا با تو بيعت كنم و سپس اين