صفحه ٣٦٣

آرى؛ چه زشت است كندى شمشيرها و سستى ها بعد از تلاش هاى اوّليه، چون موجب بى پناه شدن اسلام توسط كسانى مى شود كه زمانى پناه اسلام بودند و اسلام روى آن ها حساب كرده بود. در ادامه مى فرمايند:
 «وَ قَرْعِ الصَفاةِ وَ صَدْعِ القَناةِ» يعنى؛ چه زشت است سر بر سنگ خارا زدن و چه زشت است شكاف برداشتن نيزه ها.
مى فرمايد شما با اين سستى ها سر خود را بر سنگ كوبيديد و تمام هويت خود را خرد كرديد، چون مجاهد راه خدا بودن خصوصيات مخصوص به خود را دارد و بايد در عهدى كه در اين راه با خدا بسته است تا آخر پايدار بماند. چرا كه آنچه كار را نتيجه بخش مى كند، صبر و پايدارى در مبارزه است، وگرنه هر آدم احساساتى ممكن است بر اساس تحريك احساساتش چند روزى به ميدان بيايد، ولى كسى را مجاهد فى سبيل الله مى گويند كه خود را تا غلطيدن در خون خود براى دفاع از اسلام، آماده كرده است و چنين شخصى تمام ابعاد اين راه را مى شناسد و سختى ها و فشارهاى اين راه را، قبل از روبه رو شدن با آن ها، بر جان خود خريده است. به اصطلاحِ فيلسوفان «علت مُحدِثه، همان علت مُبقيه است»؛ يعنى همان انگيزه اى كه اسلام را به ميدان آورد، مى تواند آن را پايدار و باقى بگرداند و با نيزه هاى شكاف برداشته نمى توان اسلام را ادامه داد و با سرهاى به سنگ خورده و پشيمان از مبارزه نمى توان سابقه درخشان دفاع از اسلام و انقلاب را براى خود حفظ كرد، آنچنان سستى مى كنند كه در اثر آن، شرايطى فراهم مى آيد تا دشمنان كانديداهاى خود را بر جامعه تحميل كنند.