صفحه ٣٣٧

شيخ مفيد در ارشاد آورده است كه: عده اى نزد خليفه دوم آمدند و گفتند اين خانم شش ماه بعد از ازدواجش فرزند به دنيا آورده است. خليفه دوم دستور داد او را به حكم زنا سنگسار كنند. خبر را به على عليه السلام رساندند،
حضرت به عمر فرمودند: اين چه دستورى است كه داده اى، مگر در قرآن نداريم؛ «... وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلثُونَ شَهْراً» «1»
 يعنى؛ شروع حملِ فرزند تا از شير برداشتنش سى ماه خواهد بود؟! و باز مگر نداريم: «وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ اوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنَ لِمَنْ ارادَ انْ يُتِمَّ الرِّضاعَةَ» «2»
 يعنى؛ بر مادران است كه اگر خواستند شير دادن به فرزند خود را به انتها برسانند، دو سال او را شير دهند؟! حال اگر دوسال شير دادن را از مجموع سى ماه حمل و شيردادن كم كنيم، شش ماه مى ماند، پس چه اشكالى دارد كه مادرى پس از شش ماه باردارى، فرزند به دنيا آورد؟ خليفه دوم متقاعد شد و گفت: خدا روزى را نياورد كه اى على! من باشم و تو نباشى. «3» آرى؛ وقتى خليفه آن طور كه بايد و شايد از باطن قرآن آگاهى نداشت، ظاهر قرآن را هم درست متوجه نبود، به اسم خليفه جامعه اسلامى حكم قتل بى گناهى را صادر مى كند. همچنان كه در زمان عثمان چنين اتفاقى افتاد و قبلًا عرض شد كه عثمان دستور سنگباران آن زن را صادر كرد. وقتى خبر اين قضيه را براى على عليه السلام آوردند، على عليه السلام به نزد عثمان آمد و احتجاج خود را گفت. عثمان گفت: سوگند به خدا كه من به فهم اين