صفحه ٣٣٢

آقاى فلسفى «رحمةالله عليه» در تهران منبر رفت و فرمود: مردم! مى دانيد معنى و هدف اين لايحه چيست؟ معنى آن كشتن امام حسين عليه السلام است!!.
ممكن است انسانى كه بينش عميق فاطمى نداشته باشد، تعجب كند كه مگر چه شده است؟! چه فرقى مى كند كه نمايندگان بگويند: «قسم به كتاب مقدّسى كه اعتقاد دارم»، يا بگويند: «قسم به قرآنى كه اعتقاد دارم»؟. وقتى شاگردان مكتب فاطمه عليهاالسلام از ظاهر تا عمق مسئله سير مى كنند، به خوبى متوجّه مى شوند چه حيله اى پشت اين جمله خوابيده است و لذا امام خمينى «رحمةالله عليه» با روشنگرى خود، رژيم شاه را مجبور كردند كه لايحه را پس بگيرد. اين يك مثال بود تا ببينيد فاطمه عليهاالسلام به شيعيان واقعى خود چگونه بصيرت و دقّت مى دهد. بايد ببينيم چه مى شود كه بعضاً مردم ما از اين گونه بصيرت ها محروم مى شوند؟ اصلًا چرا روشنفكرانِ تحصيل كرده غرب، از رضاخانِ مزدورِ انگلستانِ استعمارگر استقبال كردند و وابسته بودن رضاخان را نتوانستند ببينند، حتّى شخصى مثل دكتر مصدّق شش سال مشاور رضاخان است و تا آخر هم به سلطنت سلسله پهلوى وفادار بود، ولى مرحوم مدرس «رحمةالله عليه» به خوبى از همان اوّل مى بيند كه رضاخان مأمور مشخص انگليس است كه به كمك آيرُن سايد- مأمور مخفى انگلستان- به ايران و انقلاب مشروطه تحميل شده است. شهيد مدرس «رحمةالله عليه» اين بصيرت را با نزديكى به فرهنگ حضرت زهرا عليهاالسلام به راحتى به دست آورده است؛ و برعكس، تحصيل كرده هاى ما كه همه جا رفته اند، ولى از فرهنگ حضرت زهرا عليهاالسلام فاصله گرفته اند، همواره چه خودشان بخواهند، و چه نخواهند از طريق دشمن بازى