صفحه ٢٢٩

اگر شما در حوزه خانواده خود، «نه» و «آرى» خود را «الهى» كرديد و براساس حكم خدا، خانواده را اداره نموديد، و حكم توحيد را در خانواده جارى كرديد، او ديگر اميد تغييردادن نظر شما را ندارد، چون مى داند كه شما براساس نظر و حكم خدا اين حرف را زده ايد، و ديگر جسارت پيدا نمى كند كه مقابل شما بايستد. او وقتى جسور مى شود كه مى بيند شما نظر و حكم خود را در خانه حاكم كرده ايد و لذا زير بار نظر شما نمى رود و اميد تغيير آن را دارد. چون اصلًا بنا نبود كه او زير بار حكم شما برود، بناست همه ما حكم و نظر خدا را بر قلب خود و خانواده و جامعه حاكم كنيم.
در اين جا است كه خواهيد ديد وقتى حكم خدا از صحنه زندگى بيرون رفت، خانواده و زندگى انسان به نتيجه حقيقى نمى رسد و اختلافات ظاهر مى شود. چون هوس ها جايگزين فرمان خدا مى شوند و نظام خانواده از مقام وحدت و يگانگى خارج مى گردد. زيرا مقام هوس، مقام كثرت و در نتيجه اضمحلال است. ولى خانواده اى كه حكم خدا را اصل قرار داد، اگر فرزندى هم مزاحم حيات دينى خانواده شد، اين فرزند بايد از خانواده بيرون برود، ولى اصل خانواده حفظ مى شود، چون با حضور حكم خداى واحد، آن خانواده يگانگى و انسجام خود را حفظ مى كند و اساساً حكمى كه از مقام «احد» صادر شود خاصيت انسجام بخشى حقيقى را دارد.
عين همين مسئله در نظام اجتماعى انسان ها صدق مى كند. انحراف بزرگى كه پيش آمد و حضرت فاطمه عليهاالسلام متوجه شدند، ولى بسيارى از مسلمانان اين انحراف را نفهميدند، اين بود كه اگر اداره جامعه براساس