صفحه ١٢٦

حضرت در شرايط خاص آن زمان موضوعى را مطرح فرمودند كه مسلّم از غير ايشان ساخته نبود، ايشان روشن نمودند، يك جريان منافقانه در ميان است كه نمى گذارد شما نسبت به حاكميت ابابكر اعتراض كنيد.
شما مى دانيد منافق يعنى كسى كه قلبش ايمان را دوست نمى دارد، بلكه دنيا و تكبر را دوست دارد، ولى ظاهرش نمايش ايمان دوستى است، فرق منافق با كافر اين است كه كافر ظاهرش نمايش ايمان دوستى نيست ولى هر چه منافق، منافق تر باشد، ظاهرش بيشتر نمايش ايمان دوستى است و به همان اندازه باطنش بيشتر اهل كفر و حبّ دنيا است. چون مى خواهد از طريق تظاهر به ايمان، مسلمانان را فريب دهد و در دل آن ها جا باز كند. حضرت مى فرمايند: چه شده است كه نفاق مى تواند در انديشه شما منزل كند؟ عمده اين جاست كه ما متوجه باشيم وقتى مردم، مؤمن باشند، اما حدّ ايمانشان در حدى نباشد كه همه وجودشان را به بندگى تبديل كند، جا براى حضور نفاق در روح آن ها باز خواهد بود. ولى كسى كه تمام وجودش بندگى شد، اصلًا هيچ وجه اشتراكى با منافق ندارد، بنابراين منافق هيچ گاه نمى تواند با او ارتباط برقرار كند و خلاصه اين كه منافق هيچ وقت اميد ندارد نسبت به كسى كه تمام وجودش حبُ الله است تأثير بگذارد.
جمله حضرت را در باره اميرالمؤمنين عليه السلام قبلًا عرض كرديم كه مى فرمايند: «مَكْدُوداً في ذاتِ اللهِ، مُجْتَهِداً في امْرِاللهِ» يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام تمام تلاشش توجه به حق است. جريانى كه به اميرالمؤمنين عليه السلام اميد دارد نمى تواند جريان منافق باشد. مثلًا اگر شخصيت