گويا دل شامّه دارد كه آن نيز بر اثر همان عوامل بسته مىشود و ذكر الهى آن را باز و تقويت مىكند لذا مىفرمايد: «كسانى كه متذكر خدايند نسيم رحمت الهى را استشمام مىكنند».
از اينجا معلوم مىشود چشم دل ما و حواس دل ما مختل است كه خيلى چيزهايى كه اولياء خدا مىفهمند احساس نمىكند. اگر اندكى احساس داشت سنگينى بار گناه را احساس مىكرد.
اولياء خدا مىدانند يك گناه چه عواقبى دارد و چقدر سنگين است كه چنان بى تاب مىشوند و بر خود مىلرزند.
وقتى گناه زياد شد ـ يكى شد دو تا... هزار تاـ يك موقع مىبيند يك كاميون سنگ، بلكه بالاتر، روى دوش او قرار گرفته است. اگر اين را احساس كرد، بى اختيار فرياد مىزند چون نمىتواند آن را تحمل كند اگر فرياد ما بلند نيست به خاطر اين است كه نمىفهميم، حواس دل ما از كار افتاده احساس نمىكند. شامّه قلب ما تعطيل است كه بوى تعفن گناه را احساس نمىكند وگرنه بوى مردار را احساس مىكرد. ما جيفه (مردار) را مىخوريم و بويش را هم احساس نمىكنيم!
«اَيُحِبُ اَحَدُكُمْ اَنْ يَأكُلَ لَحْمَ اَخيهِ مَيْتا».(146)
ما نه تنها از غيبت كردن احساس تعفن نمىكنيم حتى لذّت هم مىبريم معلوم مىشود شامّه دل ما ضعيف است، حضرت على(عليه السلام) مىفرمايد: كسى كه توجّه به خدا شغل آنها شده نسيم رحمت الهى را استشمام
بر درگاه دوست
شرح فرازهايى از دعاى ابوحمزه ثمالى