صفحه ٢٢٤

مى كنند، نسيم رحمت خدا بوى دل انگيزى دارد اما ما آن را درك نمى‌كنيم و با آن آشنا نيستيم؛ چون شامه دل ما ضعيف گشته است.
روشن است كه منظور از ذكر خدا لقلقه زبان نيست، تلفظ الفاظ به زبان بدون راه يافتن آنها در دل از هر منافق و كافرى هم برمى آيد، اداء لفظ كه مؤونه اى ندارد. بلكه ملاك و محور چيز ديگرى غير از زبان است و حقيقت از آنِ دل است يادى كه در دل نفوذ كند و آن را روشن سازد.
البته هر چند حقيقت ذكر همان توجّه قلبى است ولى اذكار زبانى نيز بى تأثير و فايده نيست و از بسيارى سخنان بيهوده و لغو بهتر است ائمه هدى همواره (غير از هنگامى كه به صحبت با اصحاب يا پاسخ دادن به سؤالات آنان مشغول بودند) زبانشان ذاكر بود. امام صادق(عليه السلام) فرمود: پدرم امام باقر(عليه السلام) زبانش به سقف دهانش چسبيده بود.(147) كنايه از اينكه همواره ذكر «لااله الا الله» مى‌گفت.
دل بسان دريا است كه ذكر در آن تأثير مى‌گذارد، گاهى اين ذكر همچون سنگريزه اى است كه با افتادن در دريا موجى سطحى و گذرا ايجاد مى‌كند و به زودى محو مى‌شود، مانند بسيارى از اذكار و عباداتى كه ما انجام مى‌دهيم، موجى سطحى است و عمق دلمان در جاى ديگرى است، الفاظ بر زبانمان جارى است، ولى هزاران جاى ديگر فكر مى‌كنيم و موقعى به خود مى‌آئيم كه عبادتمان به پايان رسيده است، ولى گاهى ذكر چون طوفانى سهمگين عمق دل را زير و رو مى‌كند و اثرى پايدار مى‌گذارد. پس يك ويژگى قلب اين است كه اگر پاك و سالم باشد مى‌تواند