براى آنكه محبت خدا در دل ايجاد شود بايد از تعلقات و وابستگى هاى دنيوى دورى گزيد و در فكر جلب رضايت الهى بود. مؤمن از صبح كه از خواب بر مىخيزد بايد در فكر بندگى خدا باشد، بينديشد كه خدا از او چه مىخواهد. اگر غذا مىخورد، درس مىخواند، كسب مىكند و به طور كلى، هر كارى انجام مىدهد براى اين باشد كه فرمان خدا را اطاعت كند و رضايت او را كسب نمايد. چنين كارى ممكن است، اما به اراده و همت قوى نيازمند است. اگر كسى اين گونه زندگى كند، از لذّات و نعمتهاى دنيوى، آسايش و خوشى او نيز كاسته نخواهد شد. حتى رنج و غم او از ديگران كمتر خواهد بود. چنين شخصى ديگر به رياست، ثروت و مانند آن دل نمىبندد و غم از دست دادن يا نرسيدن به آنها را ندارد، همّ او فقط خدا و ياد اوست.
مؤمن خود را بنده خدا مىداند، اعتقادش اين است كه هر چه دارد از اوست، از خود چيزى ندارد؛ نه مالى، نه فرزندى، نه مقام و مرتبه اى و نه چيز ديگرى. هر چه هست متعلّق به اوست. لذا، در صدد است كه رضايت الهى را جلب كند. چنين انسانى بنده واقعى خداست، هر چه را او گفته به ديده منّت مىپذيرد؛ از محرمات چشم مىپوشد و به وظايف خود عمل مىنمايد. آنگاه به حيات برتر انسانى دست مىيابد و زندگى واقعى پيدا مىكند.
برخورد انسان با كمبودها و نيازهاى مادى و معنوى
انسان فطرتاً طالب كمال و سعادت خود مىباشد، دوست دارد تا آنجا كه