صفحه ٢٢٥

حقايق را به درستى درك كند.
ويژگى ديگر قلب آدمى اين است كه مى‌تواند محل گذر هر چيز باشد. چنانچه انسان عنان آن رها سازد هر لحظه ممكن است به كسى و چيزى سپرده شود و چنان بازار مكاره اى گردد كه خود انسان از آن بى خبر باشد. كافى است انسان دقايقى در خود تأمل كند و هر چه در دل او خطور مى‌كند يادداشت كند، آنگاه خواهد ديد كه چه جنجالى در دل اوست و خود بى خبر است! گاه در يك عبادت چند دقيقه اى (مثلاً نماز دوركعتى) چنان افكار گوناگون انسان را به خود مشغول مى‌دارد. و به اين سو و آن سو مى‌برد كه وقتى انسان متوجّه مى‌شود خودش شگفت زده مى‌گردد. اين نه فقط در بيدارى است كه خواب انسان را نيز در مى‌نوردد و در خواب نيز به صورت رؤيا منعكس مى‌شود.

ارزش قلب
ارزش دل و قلب به آن چيزى است كه در آن راه مى‌يابد: در واقع، دل از چيزى كه به او سپرده شده كسب ارزش مى‌كند. از اين رو، گاهى چنان سقوط مى‌كند و بى ارزش شود كه در حد يك «اسطبل» و پست تر از آن! و گاه چنان اوج مى‌گيرد و بالا مى‌رود كه «عرش رحمن» مى‌شود؛ «قلب المؤمن عرش الرحمن» و اين به اختيار خود انسان است. شخصى كه دائماً در فكر مال و منال و گاو و گوسفند و مزرعه خود مى‌باشد و از انديشه آنها بيرون نمى‌رود، آيا دل وى جز «طويله» است؟ يا دلى كه همواره در فكر اين زمين و آن ملك و فلان خانه و خريد و فروش و كلاه گذارى و... است آيا چيزى غير از بنگاه