صفحه ٢٤٢

پس بايد به اين واقعيت پى ببريم كه نواقص و كمبودهاى ما منحصر به امور مادى و دنيوى نيست. كاستى هاى دنيوى، چه فردى باشد و چه اجتماعى، همه در مقابل امور معنوى و كاستى هايى كه سعادت ابدى ما را تهديد مى‌كند بسيار ناچيز و بى ارزش است.
آرى، انسان با حيوان تفاوت دارد. زندگى انسانى با زندگى حيوانى يكى نيست. زندگى انسانى لوازم ديگرى دارد، غير از خوردن و خوابيدن و كامجويى از لذتهاى مادى و حيوانى. اگر ما به خدا و پيامبران معتقد هستيم و آنچه را كه آنها مى‌گويند راست مى‌شماريم، اگر پذيرفتيم كه وراى اين حيات حيوانى حيات ديگرى نيز وجود دارد ـ حياتى كه درخور انسانيت انسان است ـ رفتارمان نيز بايد اين اعتقاد را تصديق كند. نبايد اعمال و كردار روزمره ما چنين طرز تفكّرى را تكذيب نمايد. بايد بين رفتار كسى كه به چنين حياتى معتقد است با آنكه زندگى را منحصر در حيوانيات مى‌داند، تفاوتى وجود داشته باشد، ما به طور قطع، به وجود چنين حيات انسانى اعتقاد داريم، اما به دليل سستى اراده و ضعف ايمان، در عمل، كوتاهى مى‌كنيم؛ ايمان ما ضعيف است و در نتيجه، تأثير آن در اعمال و رفتار ما بسيار ناچيز مى‌باشد، ولى افرادى بوده و هستند كه داراى ايمانى قوى بوده و به مقاماتى از كمال و سعادت نايل آمده‌اند.

فريب دنيا، مانع از نيل به حيات معنوى
ما به دست خود، اسباب انحطاط و تنزّل درجات كمالى خويش را فراهم آورده ايم؛ بارهايى بر دوش خود گذاشته ايم كه كمرمان زير آنها خميده