صفحه ١٧٤

اى مولاى من، چون به گناهان خود مى‌نگرم زار مى‌نالم و چون به عفو و كرم تو نظر مى‌كنم به رحمتت طمع مى‌بندم (و زبانم باز مى‌شود.)
مشابه اين مطلب را امام حسين(عليه السلام) در دعاى عرفه بيان مى‌كند:
«اِلهى كُلَّما اَخْرَسَنى لُؤُمى اَنطَقَنى كَرَمُكَ وَ كُلَّما آيَسَتْنى اَوْصافى اَطْمَعَتْنى مِنَنُكَ» ؛
اى خدا هر چند خوارىِ من زبانم را لال مى‌كند كرم و بزرگوارىِ تو نطقم را گويا مى‌كند و هر چند اوصاف (ناشايسته) من مرا مأيوس مى‌كند احسان (بى پايان) تو مرا به طمع مى‌اندازد!

قبض و بسط يا تجلّى اسماء جمال و جلال الهى
همچنان كه ذكر شد، بين انسان و خدا رابطه اى تكوينى وجود دارد. وقتى خدا لطف مى‌كند و درى به روى انسان باز مى‌شود او مى‌تواند اوج بگيرد، با خدا مناجات كند و با او مأنوس شود. براى تقريب به ذهن، كودكى را فرض كنيد كه مرتكب خطايى در حق مادرش شده، ولى پناهى جز مادر ندارد. لذا هر چند هم كه خطاكار باشد پناهى غير از مادر خود نمى‌جويد. بنده نيز وقتى به نياز خود به خداوند توجه مى‌كند با اينكه گنهكار است، چاره اى جز اين نمى‌بيند كه خود را در دامان رحمت الهى بيندازد. دراين حالت، گاهى عظمت و جلال الهى برايش ظهور مى‌كند و گاهى عفو و رحمت و صفات جماليه او. به طور كلى، حالاتى كه اولياى خدا با محبوب خود دارند دو گونه است: گاهى به صفات و اسماى جلال الهى توجه مى‌كنند و آنقدر غرق عظمت الهى مى‌شوند كه خود را در نهايت پستى و