صفحه ٢٦٢

روزه و حضور در محضر حق 
اساسى ترين حقيقت، حضرت حق است، زيرا وجود هر واقعيتى از اوست و لذا او عين وجود است، در دعاى جوشن كبير اظهار مى داريد: «يَا مَنْ كُلُّ شَيْ ءٍ مُوجُودٌ بِهِ» اى كسى كه هر چيزى به او موجود شده است. پس رجوع به حق، رجوع به حقيقى ترين حقايق عالم وجود است و اگر به هر چيز ديگر هم رجوع كنيم بايد آن چيز را آينه ى نمايش حق بنگريم و بناى ما آن باشد كه از طريق آن مخلوق به حق نظر كنيم و لازمه ى چنين رجوعى تقوا است زيرا انسان متقى از كثرت ها نظر به وحدت كه همان حضرت احد است دارد. مقابل اين نگاه، نگاه انسان هايى است كه نمى دانند چگونه حاكم بر اميالشان شوند و وسوسه ها را از ميدان شخصيتشان بيرون كنند تا به جاى جذب شدن توسط اشياء، به خالق اشياء نظر نمايند. با محروم شدن از نگاه وَحدانى، همين كه مى خواهيم به حق نظر كنيم و مظاهر را آينه ى او بنگريم، اولًا: اراده ى ما در رجوع به حق در زير وسوسه ها و گرايش به امور كثيره، سست و پراكنده مى شود. ثانياً: به جاى آن كه حق را اساسى ترين حقيقت بدانيم، با ماندن در انواع آرزوها، جهت جان را از حق به سوى مقاصد وَهمى سير مى دهيم، مقاصدى كه هيچ بهره اى از حقيقت و «وجود» در آن ها نيست. كار تقوا اين است كه دل انسان را به سوى حضرت حق سوق مى دهد و كار روزه ايجاد چنين تقوايى است.
گفت: «هر كه را طاووس خواهد جور هندوستان كشد» اگر كسى به دنبال چنين تقوايى است بايد روزه اى در همان راستا بگيرد، به اين معنا كه